کد خبر: 1237147
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۴۰۳ - ۰۳:۲۰
گفت‌وگوی «جوان» با مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره نقش زنان در کانون خانواده 
وقتی ما بخواهیم زن تراز انقلاب اسلامی یا زن تمدن‌ساز ایران اسلامی را به عنوان الگوی خودمان قرار دهیم، باید بدانیم که سرآغاز این تمدن‌سازی از خانه شروع می‌شود؛ نقش فرزندی و خواهری دختران و در ادامه نقش‌های اجتماعی به واسطه تعلیم و تربیتی که در آموزش‌وپرورش و آموزش عالی اتفاق می‌افتد. این مسیر باید سالم طی شود
زهرا چیذری 

 جوان آنلاین: خانواده زیربنایی‌ترین هسته اجتماع است و زنان در هر جایگاهی که باشند برای حفظ، بقا و استحکام خانواده نقش‌هایی مهم و محوری دارند. بر این اساس زن مسلمان تراز انقلاب اسلامی در خانه و خانواده است که نخستین گام‌ها را برای ساخت تمدن نوین اسلامی برمی‌دارد و با پذیرش مسئولیت‌های فرزندی و بعدتر‌ها همسری و مادری و در ادامه نقش‌های اجتماعی حقوق اعضای خانواده و جامعه را ایفا می‌کند و در این مسیر می‌تواند به رشد و ارتقای فردی و اجتماعی دست یابد. نقش زنان در کانون خانواده و حقوق و مسئولیت‌های آن‌ها موضوعی است که در گفتگو با مطهره عابدینی، مدیر فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و مشاور خانواده به واکاوی آن پرداخته‌ایم. 

 زنان در خانواده در نقش‌های مادری، همسری و قبل از ازدواج، در نقش خواهری و دختری چه تأثیری می‌توانند در انسجام خانواده و تعادل در فضای عاطفی آن داشته باشند؟
 اولین اصلی که ما باید توجه کنیم این است که زنان در نقش‌پذیری ابعاد مختلفی دارند. از وقتی که یک دختر به دنیا می‌آید به عنوان یک فرزند، در مسیر رشدش به عنوان یک دانش‌آموز و بعدتر‌ها به عنوان همسر، کارمند، استاد، در ابعاد مختلف نقش‌های خانوادگی و اجتماعی فعال است و اگر ما تک‌بعدی به نقش‌های یک خانم نگاه کنیم، در حقش اجحاف کرده‌ایم. همچنان که برجسته‌سازی و ضریب‌دادن بیش از حد به یکی از نقش‌های زنان هم می‌تواند اجحاف در حق آن‌ها به شمار رود، یعنی اگر خانم‌ها را به صرف بانوی خانه ببینیم یا به صرف بانوی فعال اجتماعی بدانیم که از نقش‌های مادری و همسری و فرزندی خودش خارج شده است، این نوعی اجحاف در حق زنان است، پس باید مانند بسیاری از مسائل با نگاه معتدل و میانه‌روی به نقش‌پذیری بانوان در حوزه‌های مختلف بنگریم؛ و این نگاه متعادل به نقش‌های زنان در خانواده چگونه ممکن می‌شود؟
وقتی ما بخواهیم زن تراز انقلاب اسلامی یا زن تمدن‌ساز ایران اسلامی را به عنوان الگوی خودمان قرار دهیم، باید بدانیم که سرآغاز این تمدن‌سازی از خانه شروع می‌شود؛ نقش فرزندی و خواهری دختران و در ادامه نقش‌های اجتماعی به واسطه تعلیم و تربیتی که در آموزش‌وپرورش و آموزش عالی اتفاق می‌افتد. این مسیر باید سالم طی شود. در حوزه انتخاب همسر هم تنها نقشی است که بر اساس انتخاب و اختیار خود افراد انجام می‌شود، پس باید فضایی فراهم شود تا انتخاب درستی داشته باشد و این انتخاب است که می‌تواند تعیین کند که هم بتواند نقش‌های اجتماعی‌اش را به خوبی ایفا کند و هم نقش‌های خانوادگی و همسری و مادری‌اش را چراکه در کنار یک همسر خوب می‌تواند مسیر رشدش را بهتر طی کند؛ هم نقش‌های اجتماعی را به خوبی ایفا کند، هم به نقش‌های خانواده یعنی همسری و مادری‌اش آسیبی نرسد، بنابراین باید به هر کدام از این نقش‌ها سهم و ضریبی داد و در یک نمودار کلی این‌ها را مکمل یکدیگر بدانیم، درست شبیه قطعات پازلی که در کنار یکدیگر چیده می‌شود و شاید هر کدام‌شان زیبا و تکامل‌یافته به نظر نرسند، اما این فرورفتگی‌ها، برجستگی‌ها و قطعات کوچک و بزرگ در کنار هم یک تصویر زیبا و واقعی به ما ارائه می‌دهند، بنابراین اگر قرار باشد یک تصویر زیبا و واقعی از زن تراز انقلاب اسلامی را ارائه دهیم، باید همه موضوعات را ببینیم. از سوی دیگر یکی از موضوعاتی که در جامعه امروز باید مورد توجه قرار گیرد، این است که ما می‌توانیم نقش‌های زنان را حق‌مدارانه یا تکلیف‌مدارانه نگاه کنیم. 

 مصداقی‌تر بگویید. 
 مثال آن این است که یک موقع شما دانشجو، دانش‌آموز یا کارمند هستید یا یک خانم دیگر ممکن است در مجموعه‌ای مسئولیتی داشته باشد و مدیر باشد. هر کسی باید نگاه کند و ببیند مسئولیتش چیست و شرح وظایف این مسئولیت چه مواردی است. من نوعی باید ببینم در نقش همسری چه شرح وظایفی دارم، در نقش مادری چه شرح وظایفی دارم و در نقش‌های اجتماعی چه شرح وظایفی برایم وجود دارد. اگر من بتوانم در هر کدام از این نقش‌ها با نگاه تکلیف‌مدارانه و اینکه مسئولیت و تکلیف من در این نقش چیست مواجه شوم و تکلیفم را انجام دهم، در حقیقت حق طرف مقابل را در آن نقش ایفا می‌کنم. وقتی من نقش مادری را به خوبی ایفا کنم، در واقع حق فرزندم را ادا کرده‌ام یا اگر نقش همسری را به خوبی ایفا کنم، حق همسرم را به او می‌دهم. بدون اینکه درگیر مطالبات و چالش‌ها شویم. این مسئله امری دوسویه است، یعنی همسر من هم باید به نقشش در جایگاه همسری به عنوان یک تکلیف نگاه کند و بداند حقوق من در جایگاه همسری چیست و چه حقوقی را از من باید ایفا کند. ما در جامعه تک‌بعدی زندگی نمی‌کنیم و نمی‌توانیم کار‌ها را یک نفره انجام دهیم و جلو ببریم. ما به واسطه نقش‌های‌مان ارتباطات مختلفی داریم و در تمام این ارتباطات هر کسی باید فکر کند که مشق و تکلیف من چیست و همان را انجام دهد. اگر طرف مقابل هم همین نگاه را داشته باشد، به جامعه‌ای می‌رسیم که به شکل سیستماتیک حقوق ایفا می‌شود، بدون آنکه درگیری‌های حقوقی و مطالبات حقوقی در دادگاه‌ها و مجموعه‌های رسمی اتفاق بیفتد، البته بگذریم که جامعه ما به گونه‌ای پیش رفته که خیلی‌ها می‌گویند ما باید برد- برد کار کنیم. ما هم موافق هستیم! قاعدتاً سازگاری و سازش زمانی مفیدفایده است و روح افراد را رشد می‌دهد که بر اساس پذیرش ظلم نباشد، اما نکته مهم این است که اگر نگاه ما اخلاق‌مدارانه و تکلیف‌مدارانه باشد، چالش‌ها، انتظارات و مطالبات ما هم در مسیر همین تکالیف و حقوق است و طرف مقابل هم همینطور، بنابراین فضا فضایی می‌شود که آرامش نسبی همه افراد حفظ شده و باعث تعالی و رشد آن‌ها می‌شود. در عین حال درگیری‌ها به حداقل می‌رسد. 

 سؤال دیگری که اینجا مطرح می‌شود، این است که بانوان ما چگونه می‌توانند بین نقش‌های اجتماعی و نقش‌هایی که در خانواده باید داشته باشند، تعادل برقرار کنند؟ بر اساس آنچه شما توضیح دادید، به نظر می‌رسد با رعایت حقوق و تکالیف این تعادل به شکلی جدی‌تر برقرار می‌شود و یک خانم می‌تواند جلوه کامل‌تری از خودش را به نمایش بگذارد. هر چند هیچ یک از ما کامل نیستیم!
 بله، میانگین اثرگذاری افراد مهم است. شاید هر یک از ما به عنوان یک فعال اجتماعی از ۲۰، نمره۲۰ نگیریم یا مثلاً از همسری هم ۲۰ نگیریم، اما مهم این است که در مجموع معدل ما نمره قابل قبولی باشد و بتوانیم نمره مناسبی کسب کنیم و در کارنامه ما مشروطی و مردودی وجود نداشته باشد. به این معنا که در توازن و تعادل میان نقش‌های‌مان، آنچنان فاصله‌ها مشهود نباشد؛ شبیه کارنامه‌ای که شما در آن از سه درس نمره۲۰ بگیرید و از سه درس مشروط شوید! در حالی که معقول‌تر این است که حتی با نمره پایین‌تری همه دروس را قبول شویم. 

 خانم عابدینی اگر چنانچه بنا باشد ایفای برخی نقش‌های ما به نقش‌های دیگرمان یا به خودمان آسیب بزند، در این صورت تکلیف چیست؟
هر کسی به واسطه پذیرش نقش‌های بیشتر، مسئولیت بیشتری می‌گیرد. قاعده‌اش این است که اگر من نمی‌توانم مسئولیت‌های نقش‌های همسری را بپذیرم و در این چارچوب قرار بگیرم، الزامی به ازدواج من وجود ندارد! یا اگر نتوانم بین نقش‌های خانوادگی و نقش‌های اجتماعی یک توازن برقرار کنم، در اصل لازم نیست نقش‌های اجتماعی هم بپذیرم! اهمیت این توازن آنجاست که عدم‌برقراری آن می‌تواند به خود ما ضربه بزند، بنابراین در چنین شرایطی باید انتخاب کرد کدام نقش مهم‌تر است و کدام نقش را باید به عنوان اولویت انتخاب کرد. 
از طرف دیگر ما باید به اندازه نقش‌هایی که قبول کرده‌ایم برای خودمان مهارت‌افزایی داشته باشیم تا بتوانیم هر کدام از این نقش‌ها را ارتقا دهیم و بهبود ببخشیم. این مسئله جز با دست‌ورزی و مهارت‌افزایی اتفاق نمی‌افتد. قاعدتاً وقتی یک فردی پذیرفته در نقش خانوادگی‌اش همسر باشد و در نهایت مادر شود، اصلی‌ترین اولویت برای او پاسداری از حریم خانواده است و ما باید اصل را بر حفظ نظام خانواده بگذاریم. ما اگر بخواهیم برای یک زندگی مشترک طولانی و برای یک عمر برنامه‌ریزی کنیم، باید سازه‌های زندگی‌مان را محکم‌تر کنیم، البته که پاسداری از حریم خانواده امری دوسویه است و زن و شوهر باید در کنار همدیگر ببینند چه مؤلفه‌هایی برای زندگی با تأیید مبانی اجتماعی و اعتقادی مورد قبول‌شان، باعث می‌شود خانواده رشد پیدا کند و تلاش کنند سال به سال این مؤلفه‌ها را در زندگی‌شان تقویت کنند.

برچسب ها: نقش زن ، تمدن ساز ، خانواده
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار